مِی 15, 2010 جدید فلش فوروارد، سیزن دو نخواهد داشت
شبکهی تلویزیونی ABC اعلام کرد که پخش مجموعهی فلش فوروارد با پایان فصل اول این مجموعه متوقف خواهد شد. این تصمیم، بعد از آن گرفته شد که هفته گذشته، آمار تماشاگران مجموعه نسبت به هفتهی قبل از 1.2 میلیون نفر دیگر کاهش یافت.
با این تصمیمی که شبکه ABC گرفت، میشه حدس زد که شاهد هیچ نوع تعلیقی مثل نگرانیها در رابطه با وقوع یک گلوبال بلکاوت دیگه نباشیم. با پایان فصل اول، قاعدتاً باید همه چیز به خوبی و خوشی تموم بشه تا تماشاگرانی که در طول مدت زمان پخش سریال ناراضی بودند، قسمت آخر رو راضی از پای تلویزیون بلند بشن! اما ظاهراً اینطور نیست. به گفته سونیا والکر (بازیگر نقش اولیویا)، دو قسمت پایانی مجموعه، عملاً توضیحات زیادی درباره معماهای مطرح شده نمیده و دونستن جواب اونها رو منوط به ساخت سیزنهای بعدی میکنه. چیزی که عملاً اتفاق نخواهد افتاد.
با این وجود، این تصمیم ABC، خیلی از طرفداران این سریال رو از مدیران این شبکه ناامید کرده. حتی منتقدانی که اغلب در حال انتقاد از روند داستان بودند، از این تصمیم قابلپیشبینی، جا خوردهاند. اگر نگاهی به اخبار این چندروزه با کلمه کلیدی FlashForward در گوگل بندازید، میبینید که خبر کنسل شدن پخش اون، بازتاب گستردهای در رسانهها داشته. البته بخش عمدهای از افت تعداد تماشاگران فلشفوروارد، به وقفهی طولانی مدتی برمیگرده که توسط تهیه کنندگان شبکه، در پخش مجموعه ایجاد شد و از اون به بعد بود که روند آمار نزولی تا قسمت اخیر فلشفوروارد دنبال شد. اونها که در حال حاضر بنظر میاد به کمتر از LOST قانع نیستند، قبلاً هم تصمیماتی گرفته بودند که باعث دلخوری خیلی از تماشاگرانشون شده باشه. اما ظاهراً سیاست شبکه در قبال مجموعههای این چنینی که تعداد مخاطب داخلی اونها از حد مشخصی پایین میاد، مشخص و بدون تغییر باقی مونده. ضمن اینکه renew کردن سریالی مثل V که به شکل واضحی در سطحی پایینتر از فلشفوروارد قرار داره، به درستی این ایده دامن میزنه.
با کنسل شدن ادامه پخش این مجموعه، وبلاگ راهنمای فلشفوروارد هم به کار خودش پایان میده. اما از طرفداران اون، دعوت میکنه که بعد از پخش قسمت پایانی، نظرات خودشون رو با همدیگر به بحث بگذارند. منتظر پستهای آیندهی ما باشید.
مِی 8, 2010 اپیزود نوزده» Course Correction
فیلمنامه این قسمت از مجموعه، توسط رابرت جی سایر، نویسندهی رمان فلشفوروارد نوشته شده است. نویسندهای که البته در سایر قسمتها به عنوان مشاور در کنار سایر فیلمنامهنویسان فعالیت داشته، اما این اولین باری است که خودش هم به جمع فیلمنامهنویسان پیوسته است. اتفاقاً نوشتن فیلمنامه قسمت مهمی را هم برعهده گرفته، چرا که داستان، به موارد کلیدیای که در ابتدای فصل کم و بیش مورد بررسی قرار گرفتند میپردازد. به این منظور، شاهد تعداد زیادی فلشبک به اپیزودهای اول و چندین سکانس دیگر که قبل از وقوع فلش فوروارد ششم اکتبر اتفاق افتادهاند هستیم. آیا میتوان از دست تقدیر فرار کرد، و یا اینکه در نهایت، آنچه که مقدر است اتفاق خواهد افتاد…
بخشهای مختلفی از پازلی که از ابتدای فصل جلوی ما گذاشته شده، در این اپیزود کنار هم قرار میگیرند تا داستان انسجام بیشتری پیدا کند. کاراکتر سایمون، از قبل هم پیچیدهتر میشود و حقایق بیشتری برای ماموران FBI روشن می شوند.
آدمربایان، سایمون را تهدید میکنند که در صورتی که کاری را که میخواهند انجام ندهد، خواهرش را میکشند. ماجرا خیلی ساده تر از آنچه که فکرش را بکنید، لو میرود و مارک که حالا به شدت به سایمون مشکوک شده، به دنبال نجات خواهر او میافتد، و خیلی زود هم موفق به پیدا کردنش میشود. اما قبل از اینکه بتواند چیزی از سایمون بدست بیاورد، او به همراه انگشتری که از دایسون فراست بدست آورده بودند، فرار میکند.
از طرف دیگر دیمیتری به همراه کینگستون، زنی که قرار بود با Agent Al Gough قبل از خودکشی او همکاری کند، متوجه فعالیت مجدد گروه Blue Hand Club میشوند و مجدداً به سینگرلند، سرپرست این گروه میرسند. او اینبار در تلاش است تا سیلیا، زنی که با مرگ Al Gough از کشته شدن نجات پیدا کرده بود، از بین ببرد تا همه چیز آنطور که که باید باشد، ادامه پیدا کند. او موفق به زیر گرفتن سلیا نمیشود اما Agent Kingston که از سمت دیگر خیابان، با ماشین به سلیا میزند و او را بیهوش، روانهی بیمارستان میکند. چند ساعت بعد از بیمارستان به او خبر میرسد که پزشکان از زنده ماندن سلیا قطع امید کرده اند.
نیکول، متوجه میشود که کایکو، دختری که بیرس به خاطرش به ژاپن رفت و ناامید برگشت، اکنون یکی از بیماران بیمارستانی است که انها در آن کار میکنند. اما قبل از اینکه بتواند این خبر را ناامیدانه به بیرس برساند، خبر بهبود سرطان او را میشود و از دادن خبر دیگر منصرف میشود. خواهر سایمون، خبری را برای مارک فاش میکند: برادرش قرار است باعث بلکاوت دیگری شود…
همه چیز همانطور که قرار بود پیش برود، پیش میرود! نگرانیهای مارک برای از دست دادن الیویا، به نظر میرسد که به واقعیت میپیوندد. بیرس و کایکو، حالا هر دو در یک بیمارستان هستند و مهمترین راه ارتباطیشان، نیکول است که ژاپنی هم بلد است. سلیا قرار بود توسط ایجنت گاف کشته شود و حالا با مرگ گاف، توسط ماشین یک مامور دیگر FBI زیر گرفته میشود…از قضا این مامور، کسی است که بر سر خوردن گنجشک به پنجره پشت سرشان بحثی فلسفی را انجام داده بودند. در ان بحث، که دوازده اپیزود پیش پخش شد، آنها به این نتیجه رسیدند که اگر حتی پنجره را هم باز بگذارند، پرندهی مورد بحث به یک پنجرهی دیگر میخورد! اتفاقی که حالا در بعد وسیعتر و تحت عنوان Course Correction در حال وقوع است. حوادثی که خیلی شسته و رفته و تر و تمیز در قالب وجه دراماتیک فلشفوروارد برای تماشاگر تعریف میشوند. از این لحاظ، فلشفوروارد یک سر و گردن از بقیه مجموعههای درام هم بالاتر نشان میدهد. اما این همه ماجرا نیست.
از طرف دیگر ماجرای سایمون و خواهرش که بیش از پنج ماه است ربوده شده، خیلی کشدار و غیرواقعی به نظر میرسد. تا اینجا همه فهمیده ایم که خواهر سایمون برای او خیلی ارزشمند است و او حاضر است برایش دست به هر جنایتی بزند. او که به FBI گفته خواهرش از خانه فرار کرده، حالا در مقابل تهدید درست و حسابی خواهرش، آنهم وسط بزرگراه کم میاورد و تصمیم میگیرد که با انگشتر، فرار کند. کل این ماجرا، بیش از اینکه باورپذیر باشد، مسخره است! اینکه مارک به سایمون شک میکند و دسترسیش را به دیتابیس افبیآی میبندد یک طرف، و اینکه او همچنان اجازه دارد که به انگشتر دسترسی داشته باشد و البته کسی هم حرکات او را در زمان فرارش زیرنظر ندارد از طرف دیگر با هم در تناقض عجیبی هستند. از قسمت قبلی هم به خاطر داریم که جنیس مامور شد تا انگشتر را به هر ترتیبی که شده پیدا کرده و بیاورد و البته مارک را هم بکشد. اما این که در این قسمت کلاً غیبش میزند و وظیفه اش را هم سایمون انجام میدهد، نکته خنده دار دیگر ماجراست.
پروفسور اسلیگرلند، در میانه کلاس درس و با دیدن دیمیتری و ایجنت کینگستون، به ناگاه غیب میشه و البته در کمال بیعقلی هم نشانهای برای دیمیتری باقی میذاره تا او متوجه هدف شومش بشه. اما اینکه چطور در تاریکی شب، در شهر بزرگی مثل لوسانجلس، آنها سلیا رو پیدا میکنند که در حال زیر گرفته شدن توسط اسلیگرلنده، کلی جای بحث داره. یعنی اصولاً اینکه یک نفر، مثل اسلیگرلند، بخواد با ماشین وسط پیاده رو به یک نفر بزنه، آدم را در سلامت کارگردانها دچار تردید میکنه. بعد هم که دیمیتری با ماشین، به ماشین پروفسور میزنه و رو به سلیا از او میخواد که فرار کنه! حالا از کی یا چی، جای سوال داره.
گابریل، شخصیت نیمهدیوانهای که دو قسمت پیش به مجموعه اضافه شد، با حرکات و دیالوگهایش بیشتر از اینکه کمک حال تماشاگر باشد، آزاردهنده است. او مدام تاکید میکند که اولیویا و لوید قرار بوده با هم باشند و اصلاً هم قصد ندارد این موضوع را فراموش کند.
احتمالاً اینجا هم مثل فصل ششم لاست، همه چیز درباره دنیاهای موازیست و اتفاقاتی که مردم، در فلش فورواردهایشان دیده اند ، در واقع حوادثی بوده که در دنیای موازی اتفاق افتاده یا قرار است که بیفتد. یعنی همه چیز در حال کپی برداری شدن از لاست و حوادث آن یکی سریال هستند.
… و البته تعداد تماشاگران همچنان در حال کاهش است و این هفته، با کاهش 1.4 میلیون نفر، 4.75 میلیون تماشاگر نظاره گر مجموعه بودند. با این وضعیت، احتمال ادامه مجموعه در فصل دوم بسیار کم خواهد بود و میشود از الان پیشبینی کرد که فصل دومی رو بر مجموعهی فلشفوروارد شاهد نخواهیم بود و از اون بدتر اینکه با درنظر گرفتن اینکه فقط سه قسمت از فصل اول باقیمونده، احتمالاً بعضی از سوالاتمون، بدون پاسخ خواهد موند.
منابع:
http://www.tv.com/jimmy-kimmels-lost-special-will-feature-alternate-endings/story/22873.html
- بیان دیدگاه
- Posted under گفتگو, خلاصه اپیزود
آوریل 17, 2010 اپیزود شانزده: Let No Man Put Asunder
(حاوی Spolier): بعد از پیدا کردن جاسوس در FBI، تلاش مارک و دیمیتری برای یافتن سرنخی که بتواند به آنها در پیدا کردن اسلحهی گمشدهی مارک و جلوگیری از کشتهشدن دیمتری در پانزدهم مارس کمک کند، ادامه پیدا میکند و آنها از طریق مارسی (جاسوس دستگیر شده) متوجه میشوند که این اتفاق قرار است در لوسانجلس بیفتد. مارک، دیمیتری را قانع میکند که قبل از روز موعود، شهر را ترک کند. اما یک روز قبل از 15 مارس، دیمیتری قبل از مراسم ازدواجش، ربوده میشود.
دایسون فراست با اسلحهی ربوده شده، یک بیخانمان را میکشد تا توجه FBi و مارک را به خود معطوف کند.
اولیویا و لوید، باز هم یکدیگر را بطور اتفاقی ملاقات میکنند. الیویا ابتدا از این برخورد اتفاقی، نگران خود را نشان میدهد اما بعد از اینکه واکنش لوید را در قبال چارلی آسیبدیده میبیند، نظرش عوض میشود. بعدازظهر همان روز، او برای تشکر به خانهی لوید میرود… اینبار هیچکدام تلاشی برای فاصله گرفتن از هم نشان نمیدهند.
معاون اول رییسجمهور، برای ودنیک توضیح میدهد که در فلشفورواردش متوجه شده که گروه جریکوها، خطری بالقوه برای امنیت کشور محسوب خواهند شد. بررسیهای ودنیک، و توضیحات مارک، او را به آرون میرساند که قصد دارد برای نجات جان دخترش به افغانستان سفر کند.
- 2 دیدگاه
- Posted under خلاصه اپیزود
آوریل 9, 2010 اپیزود پانزدهم: Queen Sacrifice
تعداد بینندگان: 5.5 میلیون (400 هزارنفر بهتر از اپیزود چهارده)
بعد از غافلگیری انتهای اپیزود قبلی، در قسمت جدید متوجه می شویم که دایسون فراست (دی گیبونز) تا سال 1991 بارها فلشفورواردهای بلندمدتی داشته که همگی به 19 سال بعد و 15 مارس ختم میشوند. در همان ویدیو، او مارک بنفورد را به انجام حرکت بعدیش دعوت میکند. مارک با استفاده از حرکات Frost در یکی از بازیهای شطرنج او در سال 97 کدی را که او برای انها به جای گذاشته کشف میکند و منتظر حرکت بعدی فراست میشود. در همینحال، تصمیم میگیرد که به هر قیمتی که شده، جاسوس داخل FBI را با کمک وگول پیدا کند. او نهایتاً موفق به پیدا کردن جاسوس میشود، اما این پایان ماجرا نیست….
از سوی دیگر نیکول همچنان رابطهی صمیمانهی خود با Byrce را ادامه میدهد و کمکش میکند تا به کایکو،دختر ژاپنی فلشفورواردش دست پیدا کند. اما به نظر میرسد که رابطهی او و بیرس، گرمتر از آن پیش میرود که جایی برای دخترک ژاپنی باقی بماند! کایکو، از سوی دیگر برای گذران زندگی تا پیدا کردن Byrce به صورت غیرقانونی مشغول کار در یک تعمیرگاه اتومبیل میشود و با یکی از مکانیکهای آنجا رابطهای گرم اایجاد میکند. اما اوضاع به دلخواهشان پیش نمیرود…
جانیس، سایمون را از نتیجه کالبدشکافی عمویش مطلع میکند. غافلگیری دیگری در راه است…!
اپیزود پانزدهم را دانلود کنید:
تورنت 1.05GB
تورنت 350MB
- بیان دیدگاه
- Posted under خلاصه اپیزود
آوریل 3, 2010 نقدی بر اپیزود چهاردهم: وقتی تماشاگر فلشپیچ میشود!
اپیزود پانزدهم فلشفوروارد (لینک دانلود در انتهای پست) با عنوان Better Angles، بخشی دیگر از معماهای مطروحه تا اینجای کار را پاسخ داد و در مقابل، سوالات جدیدی پیش روی تماشاگران گذاشت. به نظر من، با وجود افت قابل توجه تماشاگران در اپیزود این هفته از مجموعه، شاهد یکی از قسمتهای روان و قابلقبول فلشفوروارد هستیم. پیچش انتهای اپیزود، راه رو برای حدس و گمانهای جدید برای اتفاقات هفتهی آینده باز گذاشته، ولی از همین الان میشه دید که فلشفوروارد تو راه لاست افتاده (که احتمالاً راه راست باشه!). به نظر میرسه که به زودی باید شاهد مطرح شدن سفرهای زمانی، به اون شکلی که در لاست میبینیم در فلشفوروارد باشیم.
دیمیتری، ووگل، جانیس و سایمون، به سومالی پرواز میکنند تا پرده از راز برجهای اسرارامیزی که از سال 1991 در بخشی از خاک این کشور راهاندازی شده و یکبار شاهد وقوع فلشفوروارد بوده بردارند. برجهایی که در اون تاریخ، فقط روی کاغذ توسط سایمون طراحی شده بودند. آنها به محض فرود در سومالی، توسط گروهی از سومالیهای مسلح مورد حمله قرار میگیرند و راهنمایشان کشته میشود. عبدی، سردستهی نامتعادل مهاجمان از قضا تنها کسی است که از حادثهی فلشفوروارد 18 سال پیش جان سالم بهدر برده و سعی میکند از حضور آمریکاییهای ناخوانده در جهت رسیدن به آنچه در فلشفورواردش دیده استفاده کند.
از طرف دیگر، اولیویا با اصرار مارک، از چارلی (دخترشان) میخواهد که آنچه را که در فلشفورواردش دربارهی دیگیبونز دیده بازگو کند. نتیجه، کاملاً غیرمنتظره است و الیویا را بیش از پیش مصمم میکند که لوسانجلس را ترک کنند. تصمیمی که مارک را بر سر دوراهی انتخاب بین کار و خانوادهاش قرار میدهد.
گروه مامورین FBI وارد تنها برج باقیمانده در محل میشوند و از آنچه در محل پیدا میکنند شگفتزده میشوند. نوار ویدیوییای که صحبتهایی از دی.گیبونز روی آن ضبط شده و ….
غرولندهای منتقدان در مورد افت کیفیت و در مقابل، تعداد تماشاگران، برای من خیلی قابل هضم نیست. از همان اپیزود اول، میشد دید که سوراخهای زیادی در فیلمنامه وجود دارد و دیالوگهای ضعیفی را از کاراکترها میشنیدیم. الان هم وضعیت به همانصورت است، با این تفاوت که روند حوادث سریعتر شده و بیشتر مجموعه با شتاب بیشتری جلو میرود. دیگر اثری از اپیزودهایی دراماتیکی مثل تلاش Byrce برای پیدا کردن معشوقهی ژاپنیش دیده نمیشود (ایپزودی که خیلیها رو به واکنش واداشت که در روند داستان اصلی اخلال ایجاد کرده!). در واقع فارغ از مشکلاتی که باعث کلیشهای شدن مجموعه شدهاند، از سه هفته پیش تابحال روند رو به رشدی رو شاهد بودیم. مشکل اینجاست که همه انتظار دارند که یک لاست دیگر را تماشا کنند. شاید همین که پخش آخرین قسمتهای لاست، با پخش فلشفوروارد همزمان شده هم دلیل دیگری باشد بر کاهش تماشاگران FF. دو مجموعهی مشابه که هیچجور نمیشود با هم مقایسهشان کرد! چیزی که هرگز اتفاق نخواهد افتاد.
واکنشهای غیرقابلقبول زیادی از کاراکترهای مختلف میبینیم که با هیچ منطقی جور درنمیاید. حوادث ظاهراً کلیدی زیادی بوقوع میپیوندند که خیلی غیرمنتظره رها میشوند، انگار نه انگار که تماشاگر، کلی هیجان نثارشان کرده است! داستانهای حاشیهای خیلی خوب شروع میشوند، اما با چهارتا دیالوگ مسخره، کل وجود سکانسهایشان زیر سوال میرود. کاملاً مشخص است که پیمایهی اصلی داستان، قوی و برنامهریزیشده است. اما هیچکدام اصلاً خوب پرداخت نمیشوند. در همین قسمت پانزدهم، واکنشهای احساسی عبدی، رهبر سومالیاییها در لحظات مختلف بیشتر شبیه شوی کمدی میماند. یک لحظه خشن، دقیقهای دیگر حرفگوشکن، بعد یک رهبر مقتدر و… . اگر قرار است شخصیت یک آدم نامتعادل را به تصویر بکشید، چهل دقیقه که نصفش هم اصلاً ربطی به این کاراکتر ندارد، زمان کافیای برای توصیف این شخصیت نیست. آنهم وقتی بدانی که قرار است تهش بمیرد!
خلاصه اینکه کارگردانها تکلیف خودشان را با مجموعه مشخص نکردهاند و انگار که مشغول تجربهاندوزی در این پروِژهی بزرگ هستند. پروژهای که اینطور که بویش میاید، نفسهای آخرش را میکشد.
اپیزود چهاردهم را دانلود کنید:
350MB 1.05GB
- 2 دیدگاه
- Posted under گفتگو, خلاصه اپیزود
آوریل 3, 2010 فلشفوروارد در سراشیبی
-
خبر:
شانس تهیه کنندگان مجموعه فلش فوروارد برای ساخت فصل دوم این مجموعه همچنان در حال کاهش است.تعداد تماشاگران در زمان پخش اپیزود پانزدهم (با نام Better Angles) با کاهش یک میلیون، به تعداد 5 میلیون تماشاگر رسید. این برای مجموعهای در چنین حجم بودجه و تبلیغات اصلاً خوب نیست. البته وقفه سه ماهه در پخش فلشفوروارد در این روند نزولی بیتاثیر نبوده اما خیلی ها انتظار داشتند که تعداد تماشاگران بعد از یکی دو اپیزود مجدداً روندی صعودی پیدا کنه.
با این وضعیت، دیگر نباید نگران نگرانیهای مارک بنفورد درباره وقوع فلشفوروارد دوم باشیم. یکی دو قسمت دیگر معلوم میشود که ABC تمایلی برای ادامه دادن مجموعه در فصل دوم دارد یا خیر.
البته سریال V، دیگر سریال علمی تخیلی ABC هم وضعیت جالبی ندارد و این هفته با کاهش دو میلیون نفر از تماشاگرانش روبرو شد. گو اینکه هنوز بیش از 7 میلیون در آمریکا تماشاگر این مجموعه هستند، اما اگر قرار باشد این سریال هم از لیست شبکه کنار گذاشته شود، Fringe تنها مجموعه پرطرفدار ژانر علمی تخیلی خواهد بود که از شبکه FOX در حال پخش است.
باید دید معجزهای رخ میدهد تا فلشفوروارد، تماشاگران از دسترفتهاش را مجدداً جذب خود کند، یا آرزوهای کارگردان و تهیهکنندهی مجموعه برای ساخت شش فصل دیگر،نقش بر آب خواهد شد؟
منبع: tvovermind
اپیزود چهاردهم را دانلود کنید:
350MB 1.05GB
مارس 26, 2010 اپیزود سیزده: Blowback
دانلود کنید:
مارک، هویت اصلی دیگیبونز را از زبان لوید بیرون میکشد و تحقیقات روی او را آغاز میکند. گروه تحقیق، ردپای او را در سومالی پیدا میکنند. زویی، نامزد دیمیتری در تلاش برای نجات جان او، علیرغم مخالفت دیمیتری، به پروندههای موزاییک دسترسی پیدا میکند. قدم بعدی، از بین بردن اسلحهی مارک است که قرار است باعث مرگ دیمیتری شود.
آرون در تلاش برای یافتن جریکوهایی که به دنبال دخترش هستند به هر دری میزند. اما در این مسیر مرتکب اشتباهی میشود که ممکن است به قیمت جان دخترش تمام شود.
- بیان دیدگاه
- Posted under خلاصه اپیزود
مارس 19, 2010 اپیزودهای یازده و دوازده: Revelation Zero
فلشفورواردبازهای گرامی! بازگشتتون به مجموعه رو خوشآمد میگم!
قبل از همهچیز آدرس تورنت اپیزودهای جدید رو که دیشب (18 مارس –27 اسفند) پخش شد، داشته باشید:
دانلود کنید: S01E11E12 -2HD : 700 MB
دانلود کنید: S01E11E12 -720p : 2.15GB
اما اگر یادتون نیست که سه ماه پیش فلش فوروارد چطوری به پایان رسید، پاراگراف پایین رو بخونید که توش مرور سریعی داشتهم بر اپیزود دهم…
مارک و دیمیتری برای پیدا کردن زنی که خبر کشته شدن دیمیتری رو پیشاپیش بهصورت تلفنی به او اعلام کرده بود، عازم هنگکنگ میشوند. نذرا (شهره آغداشلو) مارک را قاتل دیمیتری معرفی میکند و شماره سریال اسلحهی او را به عنوان سند، رو میکند.
مارک که بدون اطلاع رییسش به این سفر آمده از کار برکنار و از هنگکنگ هم دیپورت میشود. در پایان اپیزود میبینیم که نذرا و دیگیبسون با هم همکار هستند و حوادث پیچیدهتر از آنچیزی که فکر میکردیم میشوند.
لوید که برای ترخیص پسرش به بیمارستان رفته، آخرین خداحافظی خود را قبل از ترک با اولیویا (همسر مارک)خیلی صمیمانه انجام میدهد. اما جلوی چشم پسرش و اولیویا، توسط مامورین آمبولانس ربوده میشود.
اما ایپزودهای جدید (حاوی Spoiler نیست. خیالتان راحت!):
مارک برای آنکه بتواند بج خود را پس بگیرد باید تحت یک دورهی روانشناسی قرار بگیرد. در طول دوره درمان، او برای دکتر Langer اعتراف میکند که نمیتواند تمام آنچه در فلشفورواردش اتفاق افتاده رو به خاطر بیاورد چرا که در حال مصرف الکل بوده. با وجود انکه دکتر معتقد است که مارک خیلی احساس خودمهمبینی پیدا کرده اما موافقت میکند که نوعی دارو برای او تجویز کند که به یادآوری خاطرات 6 ماه بعد او کمک کند…
لوید که حالا به دست مرد خبیثی به نام Flasso زندانی است، باید بخشی از دانستههای خود از مطالعاتش بر روی Blackout را در اختیار او قرار دهد…
مارشال ووگل، مامور CIA که قبلاً جلوی تحقیقات مارک و دیمیتری در هنگکنگ رو گرفته بود اکنون به کمیته نظارت پیوسته و به همراه دیمیتری در تلاش برای پیدا گرفتن اثری از لوید هستند. رابطه این دو خیلی خوب پیش نمیرود، بخصوص اینکه مارشال، در زندگی خصوصی دیمیتری دخالت میکند….
صمیمیت اولیویا و لوید در خارج از بیمارستان در جریان تحقیقات، به مذاق مارک که اتفاقات ربوده شدن لوید را در نوار ضبط شده از دوربین مداربسته تماشا میکند، خوش نمیاید….
ضمن اینکه در این قسمت متوجه میشیم که مردی که در ورزشگاه پر از تماشاگر در جریان بلک اوت بیهوش نشد چه کسی بوده
فلشفوروارد را از وبلاگ راهنمای فلشفوروارد دنبال کنید.
- بیان دیدگاه
- Posted under خلاصه اپیزود
مارس 8, 2010 فلش فوروارد بازمیگردد
فلشفوروارد بعد از یک وقفهی طولانی، از پنجشنبهی آینده به روی آنتن میرود.
همونطور که در جریان هستید تابحال ده قسمت از این مجموعه پخش شده که به دلیل تداخل با بازیهای المپیک زمستانی و البته وقفههای دیگهای که تو پست قبلی بهش اشاره کردم، شبکه ABC تصمیم گرفت پخش اون رو سه ماه متوقف کنه…. و حالا قبل از پخش مجدد اون بد نیست نگاهی بندازیم به ویدیوهایی که ABC تحت عنوان Sneak Peek از قسمتهای یازدهم و دوازدهم به نمایش گذاشته و گره از بعضی از معماهای طرح شده در ده قسمت قبلی باز کرده.
ویدیوی اول که مدت زمانی حدود سه دقیقه داره، با مکالمهی لوید که به همراه سایمون در یک دخمه زندانی هستند آغاز میشه. بعد از لحظاتی، مرد دیگر وارد اتاق میشه به نام فلاسو که خودش رو آدم خبیث داستان معرفی میکنه!
در سکانس دیگری، مارک و آرون داخل یک ماشین آغاز میشه:
در این سکانس، مارک بنفورد (که از کار، معلق شده و تحت نظر تراپیست قرار داره) اعتراف میکنه که تحت تاثیر نوعی دارو برایش تجویز کرده، حوادثی از شش ماه آینده رو که به خاطر مصرف الکل از ذهنش پاک شده بود، به خاطر آورده. در این قسمت از خاطراتش، مارک به یاد میاره که تماسی از طرف لوید سیمکو با او گرفته شده که در اون عنوان کرده که دی گیبونز به او دروغ میگفته. در پایان این مکالمه، مارک فاش میکنه که قراره Black-out دیگری اتفاق بیفته.
سایر ویدیوها:
- بیان دیدگاه
- Posted under خبر
ژانویه 2, 2010 موسیقی سریال FlashForward
فلشفوروارد سریالی که با پخش ده اپیزود از اون در سهماه، طرفداران زیادی رو به خودش جلب کرد، مث خیلی از سریالهای دیگهی تلویزیونی غیر از لذت تماشایی که به بینندهش میده، از نظر تنوع موسیقی هم کم نداره. در هر اپیزود از این مجموعه، دو سه قطعهی جذاب مورد استفادهی تهیهکنندگان سریال قرار میگیرند که امروز قصد دارم به معرفی اونها بپردازم. این قطعات اکثراً یا آثار معروف از خوانندگان مختلف هستند، و یا بازسازیای از کارهای خوانندههای دیگه به حساب مییان. بنابراین ممکنه یه تعدادشون رو شنیده یا داشته باشین. من تعداد کمی از این قطعات رو موفق به پیدا کردنشون نشدم (مثل یکی از قطعات شنیدنی اپیزود نهم که هنرمندانی از ژاپن اونو ساختهاند)، و تعداد دیگهای رو هم به دلیل اینکه شاید بیش از چند ثانیه از اونها در سریال پخش نشد، کنار گذاشتم.
(این پست،همزمان برای هر دو وبلاگ کافهتوهم و راهنمای فلشفوروارد منتشر شدهاست.)
اپیزود اول:
اپیزود 2:
Place To be By Nick Drake 2003
دانلود
اپیزود 3:
اپیزود 4:
اپیزود 5:
Like A Rolling Stone" by The Rolling Stones
دانلودA Story” by The Sugarplum Fair
دانلودSister Christian" by Night Ranger.
اپیزود 6:
Across the Universe By Rufus Wainright – 2002
دانلود
اپیزود 8:
Unthoughts Known by Pearl Jam
دانلود
اپیزود 9:
Cherry Blossom by Buttersprites originally 1988) Shelter From Storm by Bob Dylan 2000 دانلود
اپیزود 10:
Happy Xmas by John Lenon دانلود
امیدوارم که مورد استفادهتون قرار بگیره.
مشترک فید کافهتوهم شوید
برچسبها: فلشفوروارد
- بیان دیدگاه
- Posted under موسیقی